واژگان درس پنجم أحسَنَ أدَبَهُ: نيكو تربيتش كرد أحضَرَ: آورد، آماده كرد إذَن: پس، بنابراين إفْضال: احسان اِنشراح: گشايش ، فَراخي أنعَشَ: نيروي تازه داد أوصَي (يُوصى، إيصاءً): سفارش كرد، وصيت كرد بَسَمات: لبخندها ( جمع بَسمَة) بَشَّرَ: مژده داد تَصاعَدَ: بالارفت حاذِق: ماهر، زبر دست حَظّ: نصيب، بهره، شانس (جمع آن حُظوظ) حَوَّلَ: تبديل كرد داعٍ (الدّاعى): دعوت كننده دَعَوات: دعاها، دعوت ها (جمع دَعْوَة) رَيب: شكّ و ترديد سِجْن: زندان سَعيد: مبارك و خوش يُمن، خوشبخت غُلام: پسر بچه ، برده، (جمع آن غِلْمان) فازَ بِـ ( يفُوزُ، فَوْزاً) : نايل شد، رستگار شد مُجيب: اجابت كننده مُشفِق: دلسوز (مترادف شَفيق)
|